و تابلوی زیبایی که بر دیوار کودکی ام بود
خود، میخ خود برکند و رفت
شاید دیوار کهنه و ضخیم اینجا لایقش نبود
حال... سایه ای کمرنگ مانده به جایش
سایه ای به اندازه ی قابش
و جای میخی که هنوز بر قلبم مانده
هر گاه به دیوار نگاه می کنم
سایه با ریشخندی می گوید:
« خاطرت هست قاب زیبایی که اینجا بود را !؟ »
تقدیم به کیا برای تمام سالها، روزها و خاطرات،
با آرزوی کامیابی