Saturday, October 31, 2009

رئیس زنگ می زند



به هنگامی که دیدم نامت نقش بیت
بر پنجره ی کوچکی که همیشه نزدیک من است
فرباد دلُ سکوت آسمان بشکست:
در عصر غارهای بی پنجره کاش پدر نطفه ام می بست


Monday, October 26, 2009

لالایی برای چشمان همیشه باز

اکتشافات شخی نو
هستند چشمان بیدار تو

گرچه شاید به کار بشریت نایند
لیکن تو را راهنمایند

راه سنگلاخت را فرش نکنی
اگر رگ خواب هر کس را کشف نکنی

می دانم فرشته ای هست که نوبل می دهد
به آنکه به یافته هایش دل می دهد