Friday, December 21, 2007

Friday, December 14, 2007

سنگ احمق


و سالهاست که آنجایی
تنها، زیر نیزه آفتاب
مهیب و بزرگ چون ترس های انسان
 
و فکر می کنی سرورت هنوز در خفرع خفته !
ای سنگ احمق...
کاش می توانستی قدمی در موزه های آن سوی دلتا بزنی

Sunday, September 16, 2007

بدون عنوان

تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام...

Saturday, August 11, 2007

اندوه قابل دود

می خواهم تمام غصه هایم را
در پاکت سیگاری جای دهم
انتخاب کنم
آتش بزنم
و دودشان کنم
آه...کاش لااقل یکیشان
در پاکت جا می گرفت

Tuesday, May 01, 2007

هر پدیده علتی دارد و همین طور نامی
پدیده ای به نام "تو" را چه علتیست؟

Saturday, April 14, 2007

قطره اشکم

این قطره اشک من بود
اشکی ز ابر حسرت
از چشم من چکید و
در بالشم فرو رفت

اشکم چو عاشقی بود
کز چشم تو فتاد و
قلبم چو اشک من بود
درغصه ها فرو رفت

داستان اشک ها

تمام اشک هایی که برایت ریخته ام
الماس های تراش خورده ی احساس است
که با سخاوت خرج می شود
دریغا که ولخرجهایی چون من را
هیچگاه سودی نیست

Sunday, April 01, 2007

سیاست چرخ بار


به طور قطع اگر باربر های فرودگاه،آدمهای با نفوذی بودند
هیچگاه چمدان چرخ دار اختراع نمی شد

Thursday, March 08, 2007

میدان سرخ

خانه ی دل من اتحاد جماهیر دلشکستگان است.

امروز 

 روی دیوار های میدان سرخ

با خون دیدگان نوشتم
я люблю тебя

"Самин"


شاید پرده ی آهنین غم سرخ من نیز

روزی دریده گردد