Saturday, March 30, 2019

حجم عبث



رفته او از خاطر
جوی موذی اما، زنگ آوایش را
آن شمیم سر گیسویش را
و خط منحنی نازک لبخندش را
بر سرم می کوبد...
سر من سنگین است
سر من سنگین بود
سر من سنگ به جا می ماند

جوی اما هر روز
حسرت دهر بر این حجمِ عبث می‌سُنبد
که شکافد دل او
مشکل اینجا جوی است
ورنه سنگی که منم، دل نبودم که سویدا باشد