Thursday, April 23, 2015

محو

راه را طی نکردیم
پشت سرمان شستیمش
محوش کردیم 
تا که دیوانه‌تر از ما دیگر نیاید

Saturday, April 11, 2015

دشت بهشت

باز رعدي زد و باران باريد
تا هواي نفَسم ابري شد؛
روي فرقم آرام، ياد تو باز چكيد
قطره قطره تر شد
سر من سنگين شد، يخ زد باز
مثل آن شب كه دويديم به لرز
از در كافه به ماشين تو و چشم تو آتش باريد، گرمم كرد، سوخت مرا

سال از سال گذشت...
پيش آن چشم هنوز
چه حقيرم، هيچم
ميخ... ماتم، كيشم...

كاش مي شد تو مرا گهگاهي
مثل آن روز صليبم بكشي با چشمت


ياد داري آن روز؟

Wednesday, April 01, 2015

ویونای ونک

ز اینجا تا ونک پنج ایسگا رایه
قرار با یارِ جون تو ویونایه

یه وختی دیر نَشِی یارُم برنجه
چشاش همچی کنه اخمش بیایه

یا شاید فِک کنه ما پورشه دارُم
ببینه تاکسی و ما رو نخوایه

رسیدُم بیس دییقه زود و شادُم
گرفتُم جا، یه جای دنج و سایه

اگه اومد بگُم سیش چی بیارن؟
فرانسه میزنه یا پای چایه؟

تریپش با کلاسه یار جونُم
همه چیش مارک دولچه گابّانایه

لبش سرخ و تنش سبزس عزیزُم
تُخِ چشمون و هم زلفش سیایه

قد و بالاشو قربون شُم بلنده


 وینیسسون میکشه، قلیونو پایه


...

سه ساعت موندمو یارُم نیومد
خرابه ساعتش که سِرتینایه؟

جواب تکستمم یارُم نمیده
گوشیش سایلنته یا شارژش به گایه؟

سرِ کارُم مو شاید خو ندونُم
نمی دونُم که اون با کی کجاییه

نگای چپ چپ گارسون به مو رفت
نشستُم کنج کافه دست به خایه

مو رفتُم از در و قلبُم شیکسته
امان از هرچه یارِ بی وفاییه