بیا با من
که ثابت می کنم در رگ
به جای خون مذاب آهنین دارم
بیا با من
به اوج ذهن دیوانه
ببینی تا از این بالا جهان را زیر پر دارم
بیا کودک
به مشق عاشقی تن ده
بیاموزش ز پندار و ز گفتار و ز کردارم
بیا در بزم ما رندان
برقص و می فراوان خور
مترس از عشوه پردازان که بر قلبم وفادارم
بیا از نو تولد کن
به فصل آتش خرداد
که از دستان لرزانت یخ تردید بردارم
بیا فرصت مده از کف
که خِسران و پشیمانیست
بیا بختت مده بر باد، تا یادت به سر دارم