مگو از برگ زرد و رفته در باد
که از مِهر تو شد آتش به خرداد
خزان پشت خزان از چرخ گردون
به تقویم دلت هر موسم آباد
نشستی بر شمارش گریهی ابر
غم یک آسمان و نظم اعداد؟
به شیشه دست باران ضرب رگبار
برقص و غم بکَن از بیخ و بنیاد
به قلبِ بسته، عالم جمله زندان
اسیر آنکس، که دل را برده از یاد
کلید عشق و هر قفلی گشوده
اسیر عشق و از هر محبس آزاد