بر آرزوی دیرین، باید گذشت این دم
پلک نگاه مشتاق، باید نهاد بر هم
پلک نگاه مشتاق، باید نهاد بر هم
عمری گذشت بی تو، از سوز دل لبالب
قرنی گذشت هر سال، ایام تلخ و پر غم
من دورم از زلیخا، در کار صبر و هجران
مه رویِ مصر و کنعان، بر من ببخش این کم
بی دل به کار کوچم، از وادی تعقل
چون سایه ای شبانگاه، رفتم ز کوی همدم
دود ِ دریغ برخاست خاکستر دلم را
چون باز دیدم هربار آن روی ماه ِ عالم
No comments:
Post a Comment