من یه بوته تو یه کوچه
تو صنوبر تو یه باغی
کوچه من تار و بن بست
باغ تو سبز ِ و باقی
من به انتظار خورشید
دستی که آب برسونه
تو کنارت رود سرکش
آفتابت غم می سوزونه
کی بهت گفت که من اینجام
کی بهت گفت یه پرنده؟
یا یه پروانه ی عاشق
که می خوند از گل و خنده؟
به نسیمی که دم عصر
می یاد از مغرب جاده
من میگم حرفمو امروز
که به گوشت بگه ساده
من نمی رسم به قدت
حتی صد سال اگه باشم
مثل تو پام تو زمینه
نمی تونم جابه جاشم
زلف تو تو دست باده
تو کنار کوه و دشتی
خونه ی من لب جدول
پیش دیوارای خشتی
من همین جا دارم عادت
پیش پیچکهای خودرو
تو بمون با بید و افرا
پیش
سرو و یاس خوشرو