با نرم افزار پینت و فتوشاپ |
صدای افکار تباهم را تا ته پایین آوردم
و هر هزار پنجره ی خیال را
که به باغ حوریان هرزه گشاده بود
بستم
سکوت نعره زد...
سکوت
و خلائی که از هیچ فضا را پر کرد
مگر صدای جیرجیر سوسک های کنج ذهنم
که پس مانده های خِــرَد را با ولع می جویدند
دل...
خاموش خفته بود
ملحفه ی سرخ رنگش را کنار زدم...
بوی مرگ برخواست...
و تعفنی که شاید ماهها پنهان شده بود
یقین دارم بارها فریاد " کمک" سر داده
زمانی که گوشم پر از آوای بی خبری بود
زمانی که کر بودم
No comments:
Post a Comment