Sunday, June 06, 2010

یار کودکی


ای تو یار کودکی، ای رونق بُسـتان دل
ای رفیق باده و سرمستی و مسـتان دل

"طعم تلخ این حقیقت" هم نبردسـت و نبرد
خاطر و یاد تو را  این صفحه ی لرزان دل

رفتی از دیده ولی از دل نرفتی یک نظر
بر خطا خوانده سیاوش قصه ی پیمان دل

می بسی بسیارخوردم بی تو از هر رنگ و سان
آن همه هیچ و فقط یک جرعه با تو جان دل

از هنر بردی سخن، خاکم به زیر پای تو
یاد گیتار تو و صوت تو و الحان دل

فرصت هجر و فراق آخر به آخر می رسـد
عاقبت  بینی  چو  من  وصــل  دل   و   یاران  دل


به دوست عزیزم کیا



این قطعه در پاسخ به ابیان محبت آمیزیست که دوست خوبم کیارش-که مدتیست از وطن دور است- برای من پست کرده بود

نیمه شب یادت بکردم ذی هنر
یاد با هم بودن از شب تا سحر
بر بلاگت تاختم نا کوفته در
دیدم از دیگر سر بندت هنر
زان که نوشیدم ز هر بیتت شکر
یادم افتادت، شدم زیر و زبر
عشق باشد طعم ابیاتت پسر
شادی و غم، محنت و شور و شرر
گر چه فرهاد عاقبت شد در به در
هست شیرین، نوش از لعل ضرر


ضمن تشکر مجدد از اظهار لطف ایشان٬ لازم به توضیح است عبارت "طعم تلخ این حقیقت" عبارتی است که از یکی از ترانه های آقای سـیاوش قـمـیشی به نام"بیا برگرد" گرفته شده. در ترانه یاد شده این عبارت به این شکل به کار رفته:
مگذار که یاد مارا
طعم تلخ این حقیقت ببرد 
این حقیقت است که از دل برود
هر آنکه از دیده رود

که در شعر اینجانب از این تعبیر استفاده شده و مراد از سیاوش در بیت سوم هم خواننده ترانه بالاست.

No comments:

Post a Comment