ای به سر آتش نهاده شمع داغ
از چه می سوزی به شــور و اشتیاق؟
دوده ی دل از چه غم کـردی فراز؟
سقف عالم تار کردی زین سیاق
اشک، از چشمان مجنون می چکد
کیست یارت اشک ریزیش از فراق؟
بر سر هر بزم و نذری حاضری
بر سر سنگ مزاران شب چراغ
شاعران و عارفان مدحت کنند
کیستی؟ "پروانه سوزی" را اجاق؟
سایه ی شعله از آن سر کم مباد
چون که بی لطفش نخی اندر چماق
شعله گر شمعی بدین شوکت رساند
بین چه سازد از دل عاشق مذاق
No comments:
Post a Comment